علمي ادبي هنری تفريحي .....Scientific, literary, artistic, recreational
تاریخ : پنج شنبه 23 آذر 1391
نویسنده : محمود مرادپور

منـحـنـی قـامتــم، قـامـت ابـروی تـوسـت        خط مجانـب بر آن، سلسله گیسـوی توست

حد رسیـدن بـه او، مبهـم و بیانتهـاست        بـازهی تـعـریــف دل، در حـرم کـوی تـوســـت

چون به عدد یکتویی من همهی صفرها         آن چه که معنی دهـد قامت دلجـوی توسـت

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تـو         گرمی جانبخش او جزئی از آن خوی توست

بـیتــو وجــودم بــود یــک ســری واگــرا         ناحیـهی هـمگراش دایـرهی روی توسـت.

( کلمات رنگی اصطلاحات ریاضی هستند.)


|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر پرفسور هشترودی ,
تاریخ : دو شنبه 20 آذر 1391
نویسنده : محمود مرادپور

از بارش مداوم باران دلم گرفت


از حال و روز فصل زمستان دلم گرفت


از خش خش عبور در اين فصل بي كسي


وقتي شكست ، برگ درختان دلم گرفت


بغضي در دل من ريشه كرد وبعد


از قارقار شوم كلاغان دلم گرفت


آدم بهشت را به بهاي كمي فروخت


از اين هبوط ساده ي انسان دلم گرفت


فهميده اند رشته ي عمرم به دست توست


وقتي كه در نبودنت انسان دلم گرفت


بر برگ برگ دفتر شعرم به ناگهان


دستي نوشت واژه ي پايان دلم گرفت


|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر فارسی ,
تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391
نویسنده : محمود مرادپور

 

 3-(حال دوست)

 

ماندم چگونه گشته گره حال زار من

با واژه نامه ی عشقی ساز و کار من

هر سو نظاره میکنم این واژه در سرم

بغض غمی به هیبت کوهی بود بَرم

از حال خود زاره نکردم ز حال دوست

کین تلخی نگاه من از حال زار اوست

زیبا و شاد چو معنی نامش به ثان ماه

اما دلی پر ز گلایه دمی پُر آه

با این همه غمی که در کوله بار اوست

با شور و شوق بُوَد تکیه گاه دوست

هر چند که از غصه ی عشقی کند گِلا

نشنیده ام عشق به کس میکند وفا

گفتا که ای فریدون دانی که چیست

کین حرمت عشق به غیر خدا نیست

 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر فریدون مرادپور ,
تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391
نویسنده : محمود مرادپور

 

2-(بغض)

 

بغض دلم گرفته دباره بهانه ای

در یاد آشنای اندوه یگانه ای

غمیکه سینه ی چاکش به هیبت دشت

که نیست فهم چرایش جز جاودانه ای

عجب به فاله زمانه که زد تفال من

که سوزم و سازم به هر نیش و کنایه ای

به هر کسی زده ام دست به حرمت دوست

دلی که گشته شکسته به مزد علاقه ای

کجا بود به پسشانی نوشت کس

که جای نکوهش راه خائنانه ای

شده است همه روزهای من چون شب تار

که راه او کج نشود به بی راه ای

به معنی فریدون نشد زندگانی من

به جزای اعتمادی ابلهانه ای

 

 3-(حال دوست)

 

ماندم چگونه گشته گره حال زار من

با واژه نامه ی عشقی ساز و کار من

هر سو نظاره میکنم این واژه در سرم

بغض غمی به هیبت کوهی بود بَرم

از حال خود زاره نکردم ز حال دوست

کین تلخی نگاه من از حال زار اوست

زیبا و شاد چو معنی نامش به ثان ماه

اما دلی پر ز گلایه دمی پُر آه

با این همه غمی که در کوله بار اوست

با شور و شوق بُوَد تکیه گاه دوست

هر چند که از غصه ی عشقی کند گِلا

نشنیده ام عشق به کس میکند وفا

گفتا که ای فریدون دانی که چیست

کین حرمت عشق به غیر خدا نیست

 


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر فریدون مرادپور ,
تاریخ : یک شنبه 28 آبان 1391
نویسنده : محمود مرادپور

1-(پروانه ی مغرور)

 

گر که خواهی دانی اندر داستان عاشقان

گوش دل می باید و منطق به در چون عاکفان

چون غریبی می کند منطق به فهم عاشقی

جز به دل نتوان نشست بر محفل مستانگی

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر فریدون مرادپور ,
تاریخ : یک شنبه 21 آبان 1391
نویسنده : محمود مرادپور

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
موضوعات مرتبط: .....خنده بازار , شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , ,
تاریخ : پنج شنبه 13 مهر 1391
نویسنده : محمود مرادپور

 
 

|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
موضوعات مرتبط: شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , **** آذر بايجان تسليت , ,
برچسب‌ها: شعر فارسی نسرین بهجتی ,
تاریخ : چهار شنبه 5 مهر 1391
نویسنده : محمود مرادپور

شعر های کوتاه از مرحوم حسین پناهی


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: شعر و ادبيات , .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر حسین پناهی ,
تاریخ : یک شنبه 12 شهريور 1391
نویسنده : محمود مرادپور

دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , .....تك بيت ها ي برگزيده , ,
برچسب‌ها: شعر فارسی تک بیت ,
تاریخ : سه شنبه 24 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور

على اى هماى رحمت تو چه آيتى خدا را   ****     كه بما سوى فكندى همه هما را 


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شهريار ,
تاریخ : دو شنبه 23 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور

سلام به خواجه شيراز


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , .....شعر طنز , ,
برچسب‌ها: شعر طنز ,
تاریخ : یک شنبه 22 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور

 

  چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد ،


                           چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد ،


           
پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند ،


                                     
چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: منتخب اشعار ,
تاریخ : شنبه 7 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور

در بــرابــر خــدا

از دفتر شعر زنده یاد فروغ فرخزاد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرا بشنو
آه ای خدای قادر بی همتا

یکدم ز گرد پیکر من بشکاف
بشکاف این حجاب سیاهی را
شاید درون سینه من بینی
این مایه گناه و تباهی را

دل نیست این دلی که به من دادی
در خون تپیده آه رهایش کن
یا خالی از هوی و هوس دارش
یا پای بند مهر و وفایش کن

تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستین را
تنها تو قادری که ببخشایی
بر روح من صفای نخستین را

آه ای خدا چگونه ترا گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گویی امید جسم دگر دارم

از دیدگان روشن من بستان
شوق به سوی غیر دویدن را
لطفی کن ای خدا و بیاموزش
از برق چشم غیر رمیدن را

عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری به من بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو

یک شب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
خواهم به انتقام جفاکاری
در عشقش تازه فتح رقیبش را

آه ای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستی را

راضی مشو که بنده ناچیزی
عاصی شود بغیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد

از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیــــاز مرا بشنو
آه ای خدای قادر بی همتا




گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , ,
برچسب‌ها: شعر فروغ فرخزاد ,
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور

بی ....تر   از  آنیم  که  بی رنگ    بمیریم            از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم

 تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم            شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم


|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , .....شعر طنز , , ,
برچسب‌ها: ازميان ارسالي هاي شما عزيزان ,
تاریخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391
نویسنده : محمود مرادپور


یک با یک برابر نیست
تساوی
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آن ته کلاسی ها
لواشک بین هم تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر«جوانان» را ورق می زد
برای که بی خود های و هوی می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های چیزی را نشان می داد
و با خطی خوانا به روی تخته ای تاریك
كه از ظلمت چو قلب ظالمان
تاریك و غمگین بود
تساوی را نوشت: بانگ زد
«یک با یک برابر هست اینجا...»
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید بپا خیزد
به آرامی سخن سر داد:
این تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم
مات بر جا ماند.
و او می گفت :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود آیا بازهم
یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد:
آری
و او با پوزخندی گفت: نه
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زوری و زری می داشت بالا بود
وانکه
قلبی پاک و دستی فاقد از زر
پست ترمی بود...
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود...
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
معلم ناله كرد و گفت :
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست...
(خسرو گلسرخی)
او در سالهای پایانی رژیم دیکتاتور و خود کامه شاهنشاهی در بیدادگاه نظامی به اعدام محکوم شد


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: .....شعر فارسي , .....شعر طنز , ,
برچسب‌ها: شعر خسرو گلسرخي ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید .دادن نظر را فراموش نکنید. خوش ساعات لار